- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
غزل مناجاتی با خداوند
عطا کردی خطا کردم، خطا کردم عطا کردی وفا کردی جفا کردم، جفا کردم وفا کردی تو بیشرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی ز عبد بیحیای خود حیا کردی حیا کردی مرا هر لحظه زنجیر گناهی بود بر گردن تو خواندی و مرا از آتش دوزخ رها کردی من از تو قهـر کردم تو پیـام آشتی دادی کرم کردی دوباره این فراری را صدا کردی من بیچاره از غفلت دویدم جانب شیطان تو از رحمت مرا با دوستانت آشنا کردی تو بخشیدی گناهم را؛ خریدی اشک و آهم را تو زخمم را شفا دادی تو دردم را دوا کردی من از فرمان تو کردم تمّرد، بارمعبودا! تو حاجات مرا بر لب نیاورده روا کردی من از خود آبرو بُردم تو بر من آبرو دادی من از غفلت چهها کردم تو از رحمت چهها کردی اگر میخواستی در آتش قهرت بسوزانی چرا این روسیه را زائر کرب و بلا کردی گرفـتی در بغـل تـا قـبر ثـارالله را میثم! به سوی حق فرار از آتش قهر خدا کردی
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
به غـفلـت رفـت عـمر نازنـینم هـوای نفـس، گشتـه هـمنـشیـنم به جای آنکه پا بر عرش کوبم گـنـه کوبـیـد بـر خـاک زمیـنم گـنـاهـانـم شــده ســـد نـگـاهـم کـه حـتـی پـیش پایـم را نبـیـنم همه از جرم خود شرمنده گشتند من از عـفـو الهــی شـرمگـینم گـنــه روی گـنـه در آستــانـت خـطـا پشـت خطــا در آستـیـنم دو دست آلوده، دو چشمِ گنهکار دو کاتب در یسـار و در یمـینم همـاره تـو مـرا هـشـدار دادی همیشه بـود شیطان در کـمـینم ببخشی یا نبخشـی، شرمسـارم بسوزی یا نسوزی، من هـمینم از آن ترسم که فـردای قیـامت گـناهــانم شـود نـقـش جـبـیـنـم به میثم بخش یارب میثمت را کـه مــداح امـیـر الـمـؤمـنـیـنـم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت عباس علیه السلام
گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده لابه لای بـنـدگـان خـوبت ای رب کـریم بندهای درمانده در مهمانیات داخل شده من همان عبد پشیمانم که عمری میشود در میان خوابِ جهل از محضرت غافل شده شرّ من از این طرف هرچه به سویت شد بلند خیر تو از آن طرف سویم فقط نازل شده تو خودت من را به عفوت پُر توقع کردهای هر زمان که کار من در معصیت مشکل شده گریهام خون دل هجرانم از ذکر شماست این دو قطره آبرو با خون دل حاصل شده قـطرهای ناچـیزم و دریا حسابـم میکنی بـاز هـم آقـاییات خـرج من سـائـل شـده عمر من در دوری از صاحب زمان طی گشت و رفت سالهـا داغ فـراقـش عـقـدهای بر دل شده آبروی روزه و حج و نماز من علی است با ولای مـرتضی هر طاعـتم کامل شده بر من هجران زده، ای مهربان خرده مگیر قـبلهام سوی نجـف امشب اگر مایل شده مطمئـنـم فـاطـمـه آن را خـریـده از ازل روضهای که نذر چشمان ابوفاضل شده حرف از سقای عطشانی است که در علقمه خاک ها با قطره قطره شرمِ مشکش گِل شده وای از آن پیکر که غرق تیر با ضرب عمود از فرس بیدست بر روی زمین نازل شده پـارههـای پـیـکـر خـونـیِّ سـقـای حــرم قـسـمـت سـر نـیــزۀ بــرنــدۀ قـاتـل شـده نه عـلی اکـبر برایش مانـده نه سـقا دگر عـمۀ سـادات تنها خیـره بر محـمـل شده
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
من به خوان کرمت سخت طمع کار شدم لطف بیحد تو را دیدم و هوشیار شدم غافل از خود شدم و قافله را گم کردم غرق شهوت شده و سخت گرفتارشدم آنقـدر تور تـنـیـدست به دورم ابـلـیس غـافـل از رحمت آن خالق ستّـار شدم پیش چشم تو به هر کار بدی دست زدم در گنه؛ وای به هر دفعه جگر دار شدم غرق مستی و جوانی و غرورم بودم گـوئیا از در فـیض تو طـلـبکـار شدم ناگهان رحمت بیحـد تو بـاریدن کرد رمـضان آمد و من طالـب دیـدار شدم با نـسیـم سحـری روح به پـرواز آمـد خواب بودم من و از شوق تو بیدار شدم باده صوم و صلات تو مـریضم کرده من شفا کی طلبم؟ شکر که بیمار شدم صاحب این دل من وارث شمشیر علیست خـاک پـای پـسـر حـیــدر کـرار شـدم ثـمـر غـمـزۀ پُـر مـهـر ابـاصالـح بود که ز جان خـادم عـباس عـلمـدار شدم
: امتیاز
|
نوحۀ وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
اَسما منِ غمدیده دارم میروم سوی جنان با آه و سوز و ناله و خون دل و اشک روان او، جز قلب زار و مضطر ندارد شب عـروسـی، مـادر نـدارد جـان تو و جـان گـلم، در گـلـشـن ولایت گلچین کند بر یاس من، بعد از نبی جنایت آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومهام من، مظلومهام من، مظلومهام من (۲) ******************************* در شعب بوطالب دهم جان و به فکر کوثرم آتش گرفـته از غـم سنگـین دیوار و درم آه، روزی رسد که، با قلب خسته گردد گـل من، ساقـه شکسته من میرَوَم اما ز جان، در اضطراب اویم جان میدهم اما کسی، سیلی نزد به رویم آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومهام من، مظلومهام من، مظلومهام من (۲) ******************************* این ماجرا گذشت و وقت محنت و عزا رسید فصل عزای کوثر قـرآن مصطفی رسید آه، اسما بریزد، آب روان را عـلی بشوید، آن قـد کمان را گـل کرده اسما بر لبـش، آوای بیقـرینی کجایی ای خـدیجه تا، فـاطـمه را ببـیـنی آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومه زهرا، مظلومه زهرا، مظلومه زهرا (۲)
: امتیاز
|
نوحۀ وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای عـصمت ذات خـدا، نـور الهُدی بـیبـی خــدیـجـه، بـیبـی خــدیـجـه مـا را مکُـن از درگـه لطـفـت جـدا بـیبـی خــدیـجـه، بـیبـی خــدیـجـه تو دلخـوشیّ خـیـر الـورایی، تو حـامـی دین مصطـفـایی، تو مـادر آل هـل اتـایـی مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء(۲) ************************************************** تو رفتی و ذکر همه، شد در غـمت آه و واویــــــــلا، آه و واویــــــــلا سـوزد دل اهـل سـمـاوات و زمیـن از اشـک زهــرا، از اشـک زهــرا مرثـیه خوانم با قـلب مضطر، من هم نـوا با آل پیـمـبر، که فـاطمه دیده داغ مادر مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء(۲) ************************************************** رفـتی ز دنـیـا امّا بـعـد از تو شـود غــوغــا مــدیـنـه، غــوغــا مــدیـنـه زهرایمان جان میدهد در پشت در از ضرب کـیـنـه، از ضـرب کـیـنه در پشت در وای از حال زارش، وای از دل زار و بیقرارش، نه من نه تو گردد فضه یارش مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء(۲)
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا در وفات حضرت خدیجه سلام الله علیهما
قسمت فاطمهات گشت جدایی که نگو مادری دادهام از دست، خدایی که نگو گشت در شعب ابیطالب و در عام الحزن به شما و پـدرم ظلم و جـفایی که نگو به چه زودی به رُخم گَرد یتیمی دارم شد بلند از جگرم سوز و نوایی که نگو تو نباشی به دلم رحـم ندارد این شهر میکِشد کار من و کوچه به جایی که نگو میخورد بر رُخ من ضربه ز دستی که مپرس میخورد بر بدنم ضربۀ پایی که نگو شده این فخر نصیب تو فقط ای مادر کرده بابـا کـفـنت بین عـبایی که نگـو باز شد حرف کفن وایِ من از بیکفنی روضه شد بار دگر کرببلایی که نگو زخم شمشیر درست است دلم را سوزاند سوخت اما دلم از سنگ و عصایی که نگو چـند دیـنار گـرفـتـند و بُـریـدنـد سری سرِ او رفت به نیـزه به بهایی که نگو
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای بانویی که زنده شد عصمت زنام تو پیک خـداست حـامل عـرض سلام تو ای آفـتـاب لـم یـزلـی هـمـنـشیـن تـان ای کـوثـر بهـشت نـبـی هـم کـلام تـو بیت الحـرام معـتکـف مسجـد شماست غـار حـراست چـله نـشـیـن طـعـام تو پیـراهن رسـول کـفـن شد که گـل کند تا روز حشر عـطـر نـبی در مشام تو ای سیّدِ زنـان بهـشتی که میگـریست چـشـمان سـیـد الــشـهـدا در مــقـام تـو سال عزاست چون تو به پرواز میرسی ای مـطـلـع غـم هـمه حُـسن خـتـام تـو « تا بر فراز ماذنههانام مصطفی است ثبت است بر جـریـده عـالـم دوام تو»
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
برای بعد وفاتت چه غصهها داری به روی گونۀ خود اشک غم چرا داری؟ تـو مـادر هـمـۀ هـادیـان ما هـسـتی چه جـایگـاه رفـیـعی میان ما داری شریعت نبـوی را تو تقـویت کردی مـقــام یــاوری مـذهـب خــدا داری توئی که مریم و آسیه در هوای توأند مـقـام مـادری أفـضل الـنـساء داری امیـر عـالـم ایـجـاد مـحـرم حـرمت مقـام هـمـسری خـتـم انـبـیـاء داری تمام ثـروت خود وقـف کردهای اما حـیا ز مسئـلت قـطعهای عـبا داری غـمین غـربت پیغـمبری تو ای بانو درون سینهات این غصه را چرا داری بخاطر نوههایت چرا حزین شدهای گریـز لحظـۀ آخر به نـیـنـوا داری؟ بخوان به یاد شه تشنه لب کمی روضه عـزای قـتـلـگـه شــاه کـربـلا داری
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
باید از غـصۀ تو چـشمِ فَـلک تَر باشد از خودت میگُذَری تا که پیـمبر باشد معنـیِّ مـادریِّ فاطـمه یعنـی قابـی… که طـلا کـوبـیّ آن سورِۀ کـوثـر باشد شاهدِ معرفت و عشق و تلاشَت زهراست اولیـن سـیـنه زنِ داغِ تو حـیـدر باشـد مـادر کُـلِّ بنـی هـاشِمـیـون نَه… والله مَنـصـَبَـت مـادریَّ قـلـبِ مطـهـَّر باشد دهـمِ مــاهِ خـدا مـیشـود عـاشـورایـی گـریـۀ روزِ دهـم قَــدرِ مُــقَــدّر بـاشـد رفتی اِی سنگ صبورِ حرم وُ جا دارد حرمی از غمِ دوریَّ تو مضـطر باشد مجلسِ ختم تو را مـادرِ سادات گرفت شـالِ مـاتـم به رویِ شـانۀ دلـبـر باشد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
بیخـود نـبـی برای کـسی پـا نـمیشود بـیجـا مـحـبـتـت به دلـش جـا نمیشود تـو مــادر زلال تـریـنهـا خـدیـجـهای با هـیچ واژه اسـم تو مـعـنـا نـمیشود از درک جایگاه تو این سینه عاجز است این کـاسهها به وسعت دریـا نمیشود مـال و مـنـال داشـتـن تـو بـهـانـه بـود قـدر وفـای تو که به ایـنـهـا نـمیشـود هر همسری که همدم و غمخوار و یار نیست هـر مـادری که مـادر زهـرا نمیشود این الخـدیجـه گـفت نـبـی تا نشان دهد دیگـر کـسی شـبـیـه تو پـیـدا نـمیشود چـنـدین کـفـن برای تو آمـاده میشـود میخـواسـتم که بـگـذرم اما نـمیشـود گویا کسی به فکـر کـفـن نیست کربلا مادر بزرگ جای تو خالی ست کربلا
: امتیاز
|
زبانحال پیامبر در وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای مـهـربان خـانه، خـریـدار آه من بعد از خدا و بعد علی تکـیه گاه من روزی مـلـیکـۀ هـمه شهـر بـودهای آن روزها که یک تنه بودی سپاه من
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
سه سال آخر عُمرش شکستهتر شده بود بلی شکستهتر از فرطِ دردِ سر شده بود تـمام بال و پَـر او کـبود و زخمی بود که پیـش موج بلا بارها سپر شده بود بـلایِ شِعْـب به پایـان رسیـده بود امّـا خـدیـجه بیـشـتر آمادۀ خـطـر شده بود چـقـدر دیر به محـبـوبهاش رسـید نبی چقدر زود گـلـش عازمِ سفـر شده بود زنی که پیک اَجَل تحت امرِ مَردش بود به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود نبی به فکر وصایایِ همسـرش بود و غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود شبیه فاطمهاش بود و در سه نوبتِ تلخ خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود چــقــدر جَـدّه ایـن خـانـدان اذیّـت شـد چقدر مادر سادات خونْ جگر شده بود چگونه بگذرم؟ از اینکه بین شعله و دود به قلب فاطمهاش داغ حملهور شده بود خدیجه سنگ ز کُـفّار خورد و دختر او سرش شکستۀ بیحُرمتیِ در شده بود نداد فاطمه رُخصت، وگـرنه در آتـش بـنا به سوختـن آن چهـل نفـر شده بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
ای معـدن شجـاعت و ای کـوه اقـتـدار فصل تو هست فـصل شکـوفاییِ بهـار ای که بهشت با همه آفاق مست توست
: امتیاز
|
رحلت امام خمینی رحمة الله علیه و مدح مقام عظم رهبری
با غـریـبان ای دلا دمـساز شو لحظهای با عاشقان همراز شو ای که راه سرخ از یاد تو رفت دین سرخ و اصل و بنیاد تو رفت ای دل امشب جان مولا مرد باش با قلوب اهل دین هـمدرد باش خـیز و حـزب الله را یاری نما با ولایت بهـر دین کـاری نـما طالب ذکـر و سـلام بَـرد باش چون خـمینی آشنا با درد باش اهل دین درد آشـنای حـیـدرند آشـنـا با رنگ و درد کـوثـرند حرف ما همدرد بودن با ولی ست درد تنهایی زهـرا و عـلی ست درد ما از درد پهـلـو مـیرسد و ز کبود زخـم بـازو میرسد درد ما درد فـراق مهدی است شیعیان این لحظۀ هم عهدی است کو کـسی تا که بـدانـد درد ما؟ درد ما خـواند ز روی زرد ما ما به دنـبـال هـدایـت میرویـم بـا عـلـمـدار ولایـت مـیرویـم او چو روح الله فرمان میدهد پیروان را درس قرآن میدهد شد هزاران غم نهان در سینهاش دوست نه از دشمن دیرینهاش دشمـنانی که کـنارش مینهـنـد با تعارف جام زهرش میدهند ای تبهکاران گناهش چیست چیست؟ جرم او آیا خمینی دوستی ست در مسیـر چند ساله یک نفـس راه او راه خـمـیـنی بود و بس راه او راه شـهـیـد کـربـلاست هم نوایی با حسین سر جداست هم نـوایی با فغـان زینب است درد غربت خود نشان زینب است دل اگر دم از خـمیـنی میزنی دم ز غـمهای حـسینی میزنی
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
مرا هرقدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد تو را اندیشهات پیروز تاریخ معاصر کرد میان آیـۀ والـفجـر یا بعـد از لـیالٍ عـشر تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟! تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی تو را همپای ابراهیم میباید مجاور کرد پیـمبر وار در اطراف تو پروانه پروانه کلامت مردم این شهر را عمّار یاسر کرد جوانها را مرامت کربلا در کربلا قـاسم کهنسالان عاشق را حبیب بن مظاهر کرد به راه افـتادی و با تو بیابانها خیابان شد جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد سـپاه فـیل آورده است دنیا و نمیفـهـمـد ابابیل آنچه را با لشکر بیدین و کافر کرد به تحریف تو در ذلت نشستند و نمیدانند که عزّت را همین نام خمینی بود صادر کرد زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجـر کرد
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
تقـدیم غمت خونِ جگـر لالۀ ما بود بیمهر رخت سایۀ غم، هالۀ ما بود هجران تو در دل شرر نـالۀ ما بود هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود ای مـاه که دادی همه را مهـر خـدائی چون شد که دمیدی به شبستان جدائی ای یـاد جـمـال تو چـراغ سـحـر ما ای داغ تو تا شـام ابـد بر جـگـر ما ای روی نهان از نظرت در نظر ما حیف است که باشیم و نباشی به بر ما هر صبح فـراق تو به ما شـام بلا بود ایــام غـمـت بـر هـمـه ایــام بــلا بـود ای ماه جماران که زهجرت چو هلالیم یکبار برافروز و ببین ما به چه حالیم سر تا به قدم محنت و اندوه و ملالیم باید که بسـوزیم و بگـرییم و بنالـیم عمر است پس از مرگ تو شرمندگی ما بیتـو شـده جـان کـنـدن ما زنـدگی ما ای همدم یاران خـدا جـوی جماران ای کعبۀ دل بیت تو در کوی جماران ای گرد عزایت به سرو روی جماران با یاد تو چشم همگان سوی جماران بازآ که خزان بیتو بهاران دل ماست بیت الحزن از غصه جماران دل ماست ای رفـته به دیـدار خـدا بـا دل آرام آرام دل آرام که گیتی است تو را، رام از نهضت تو مانده به جا نهضت اسلام با صبح قیامت شب کفر است به اتمام دیگـر به وطـن دیـو سـتـم بـاز نـیـایـد از طـبــل ابــر قــدرتـی آواز نــیــایـد آرام کـز اعـدای تـو آرام ربــودنــد یاران همه از دور پـیام تو شنـودند از مرکـز الحـاد بـدین راه گـشودند در دامن کفـر آیت توحـیـد سرودند خـورشیـد قـیام تو گرفـته هـمه جـا را بخـشیده پیامت به جهان نـور خـدا را آرام که پیمان تو هرگز نـشکـستـیم آرام که پـیـونـد وفـا را نـگـسـستـیم با غیر تو ما عهـد نبـستـیم نـبـستـیم آنیم که بودیم و هـمیـنـیم که هـستیم کـوبـیــم بـت اهــرمـن اهــرمــنـی را داریم ز تو چون تـبـر بـت شـکـنی را آرام که همواره پیامت سخن ماست آرام که این جامه به پیکر کفن ماست آرام که در خط تو هر مرد و زن ماست آرام که بر بال ملایک وطن ماست آرام کـه ایـمـن ز بـلا کـشـور مـا شـد همـسنگـر تو خـامـنهای رهـبـر ما شد در جنگ شرر بر سر ما ریخت چو باران گردید وطن آتش و خون هست بهاران غلطید بخون از همه سو پیکر یاران سوگند به سوز دلت ای پیر جماران داغ تو که چون شعله آتش به درون بود بر ما شررش از شرر جنگ فزون بود
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
در جام دیده اشک عزا موج میزند در صحن سینه شور و نوا موج میزند یک نینوا مصیبت و یک کربلا بلا در دشتهای خاطرِ ما موج میزند تا چـشم کار میکند انـدوه و انتظار با یـاد یـار در همه جا موج میزند در گوشه و کنار حسیـنیههای شهر صدها هزار دست دعا موج میزند هنگام اوج گیری «روح خدا» به عرش فـریاد خلـق نوحـهسُرا موج میزند حسرت نگر که در عطرش بوسۀ وداع دریا جـدا و دشت جـدا موج میزند در صحن غم گرفتۀ فیضیه تا سحر شوق حضور « روح خدا» موج میزند در کوچهباغهای جماران نگر هنوز انــوار سـیـدالـشـهـدا مـوج مـیزنـد در ماتم حسین زمان هرکجا میرویم حال و هوای کربوبلا موج میزند مـوج بـلـنـد نالـه، خـروشید وای وای طوفـان گریه آمد و جـوشید وای وای رفت آنکه بود، میکده مست و خراب از او شیـرینی پـیاله و شور شراب از او برخاست چون خلیل به پیکار بت، فتاد در شرق و غرب واهمه و اضطراب از او لرزید کاخ سرخ و سپید از نهیب وی یک شب نرفت دیدۀ دشمن به خواب از او با پا برهنگان زمین بس که داشت مهر در آسمان شکـفت گـل آفـتاب از او در پهندشت پاک هویزه گرفته است گیسوی نخلهای جوان پیچ وتاب از او روحی دوباره یافت از او نهضت حسین جانی دوباره یافته اسلام ناب از او یک عمر دل به گلشن زهرا سپرده بود زان رو گرفت چهرۀ گل رنگ و آب از او دستی به ذیل آیۀ «أمن یجیب» داشت پیری که شد «دعای سحر» مستجاب از او تا واپسین نفس به مناجات میل داشت عمری مداومت به «دعای کمیل» داشت رفتی و سر به سیـنـۀ سیـنا گذاشتی رو در بهشت حضرت زهرا گذاشتی گفتی بهار بهمن خونبار شد که باز رفتی و سر به دامن گـلها گذاشتی از یک چمن شقایق پرپر که بگذریم یک دشت لاله را به تماشا گذاشتی با اشک و آه و ناله، ز خاطر نمیرود داغ غـمی که بر جگـر ما گـذاشتی تا شهـپـر مـلائکه شد فـرش راه تو بر عرش افتخار و شرف پا گذاشتی صف بستهاند امت مظلومت ای امام از آن شبی که رو به «مصلّی» گذاشتی ما از تو انـتـظار مـلاقـات داشـتـیـم واحـسرتا که وعـدۀ فـردا گـذاشـتی دیدی که اهل کوفه نبودیم و نیـستیم ما را چرا تو رفتی و تنها گذاشتی؟ داریم مهر روشن و خوب تو را هنوز بـاور نـمیکـنیـم غـروب تو را هـنوز واحسرتا که بعد تو ماندیم و زندهایم با هم سرود هجر تو خواندیم و زندهایم بعد از تو ای امید دل ای آرزوی جان بـاور نمیکنیم که مانـدیم و زندهایم بر ما رواست سیلی امواج غم، که ما سیل سرشک از مژه راندیم و زندهایم دردا که بعد غیبت خورشید انقلاب یک آسمان ستاره فشاندیم و زندهایم ترسم که روز وصل خدا نگذرد ز ما «شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم» «ما را به سختجانی خود این گمان نبود» این قدر چشم یاری از این نیمهجان نبود
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
تیـره شد آینۀ صبحِ درخـشان بیتو تار شد مشرق روحانی ایمان بیتو جنگل سبز قیام از تو برافراشته بود میرود قـوّت زانوی درختان بیتو ضجّهها میزند از داغ جگرسوز فراق در و دیـوار غـمآلود جـماران بیتو بیجـمـال تو دل آیـنه و آب گـرفت آتـشیـن شد نفـس باد پـریـشان بیتو پاره شد رشتۀ منظومۀ نورانی شوق گشت آفاق همه کـلـبۀ احـزان بیتو من چه گویم که چه سان آینۀ روز گرفت رنگ دلگیرترین شام غریبان بیتو کاش پیش از شب اندوه سفر میکردیم تا نبودیم در این باغ غزلخوان بیتو
: امتیاز
|
مدح و وفات امام خمینی رحمة الله علیه
ای آفـتـابی که زمیـن شد مـدفـن تو هفت آسمان راه است تا فهـمیدن تو هفت آسمان راه است تا درک نگاهت راه است تا مفـهـوم چشم روشن تو از تو چه باید گفت ای روح خدایی از تو چه... وقتی محو شد در "او" "من" تو قلبی جوان در سینۀ تو در تپش بود حس کرد این را سالها پـیراهن تو دل را به اوج آسمانها بُرد روحت روحت نشد هرگز زمینگـیر تن تو در راه تو ای آفـتـاب سبـز مـانـدیـم در سـایـۀ مـاهـیـم بعـد از رفـتن تو
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
از دلِ تـنگِ گـنهکـار، برآرم آهـی تا که کـوه گـنهم را بخری با کاهی خوب دانم که بُوَد سفرۀ جودِ تو وسیع که گـدایی بِنِـشـیـند، به کـنار شاهی
: امتیاز
|